کبوتر دوبامه. کبوتر دوبرجه، قطره زن. هرجایی. هرزه گرد. هرزه کار. سگ پاسوخته. پاسوخته. بی سکون. کنایه از شخصی که بر یکجا و یک کار قرار نگیرد. (مجموعۀ مترادفات ص 286). رجوع به کبوتر دوبامه و کبوتر دوبرجه شود
کبوتر دوبامه. کبوتر دوبرجه، قطره زن. هرجایی. هرزه گرد. هرزه کار. سگ پاسوخته. پاسوخته. بی سکون. کنایه از شخصی که بر یکجا و یک کار قرار نگیرد. (مجموعۀ مترادفات ص 286). رجوع به کبوتر دوبامه و کبوتر دوبرجه شود
کبوتری است که آشیانۀ معین نداشته باشد. (آنندراج). کبوتر دوبرجه، کنایه از شخص هردری است که به یک جا ثبات و قرار نگیرد. (آنندراج). شخصی که به یک جا ثبات و قرار نگیرد. (فرهنگ فارسی معین) : جایی نمی روم ز در و بام این حرم نی زان کبوتران دو رنگ دوبامه ام. سنجر کاشی (از آنندراج). ، زنی که بجز شوهر خود با دیگران رابطه دارد. (فرهنگ فارسی معین)
کبوتری است که آشیانۀ معین نداشته باشد. (آنندراج). کبوتر دوبرجه، کنایه از شخص هردری است که به یک جا ثبات و قرار نگیرد. (آنندراج). شخصی که به یک جا ثبات و قرار نگیرد. (فرهنگ فارسی معین) : جایی نمی روم ز در و بام این حرم نی زان کبوتران دو رنگ دوبامه ام. سنجر کاشی (از آنندراج). ، زنی که بجز شوهر خود با دیگران رابطه دارد. (فرهنگ فارسی معین)